طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

صندلی های چسب دار!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ریزگردها ، سونامی نمک و فرهنگستان زبان!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

رمان تخلّفات بانکی!

گاهی اوقات افراد فکر می کنند که مدیر شدن شانسی است و یا فقط کسانی که پارتی و نفوذ دارند مدیر می شوند ؛ غافل از این که مدیریت علم است ؛ هنر است و به هر کس ندهند... شاهد این مدعا نیز اجرای برخی برنامه ها و طرح های محیر العقول از سوی مدیران در سال های اخیر می باشد که نشان از درایت و خلاقیت مدیران عرصه های مختلف دارد که با ریز بینی ( منظور دماغ کوچک نیست ، یعنی با دقت نظر فراوان) و نکته سنجی اقدام به گرفتن تصمیمات سرنوشت ساز می کنند که حال مردم نیکو نهاد به شود. از جمله متنوع سازی نرخ بلیط هواپیما ، سه نرخی شدن ژتون غذای دانشجویان ، چند نرخی شدن قیمت ارز و مرغ و قس علی هذا ... این تنوع طلبی و ایجاد تغییرات اساسی در برخی امور مزایای بی شماری دارد که پرداختن به آن ، در این مقال نمی گنجد. اما در همین راستا و با همین فرمان ، اتفاقات میمونی در وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی در حال رخ دادن است. (نه خیر آقا جان ؛ ربطی به پزشک خانواده نداره ؛ شما هم مثل اینکه دنبال دعا نویس مفت می گردی تا برای گربه ات دعا بنویسه ؛ تا اسم وزارت بهداشت می آد ، سراغ پزشک خانواده رو می گیری ، عجب حکایتیه به مولا...)
«دبیر شورای مرکزی انضباطی وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی از تهیه بسته توجیهی حوزه انضباطی برای دانشجویان جدید الورود دانشگاه های علوم پزشکی خبر داد. در این بسته علاوه بر شیوه نامه های انضباطی ، برخی از پرونده های تخلف دانشجویان داستان پردازی شده تا از این طریق خواندن آن برای دانشجویان جدید الورود دانشگاه های علوم پزشکی جذابیت داشته باشد.»( فرهیختگان – 12 مرداد 91)
البته حق هم دارند بالاخره بچه های مردم دست ایشان امانت هستند و باید مواظب باشند که در دام افراد نا اهل نیفتند که به قولی « از مرگ بَتَر صحبت نا اهل بوَد.» ولی پیش خودمان بماند ما نفهمیدیم داستان ها جذابیت دارند یا تخلفات؟ البته این زیاد هم مهم نیست مهم طرح است که بدیع است و قابل تعمیم. علی ایحال با توجه به اینکه در سیستم بانکی ما هم مدیران به دلایل عدیده! دائم در رفت و آمد هستند و برخی مدیران اصلاً کار بانکی انجام نداده اند و با سیستم بانکداری و مخلفات و تخلفات بانک ها هیچ آشنایی ندارند ، پیشنهاد می شود بانک مرکزی نیز بسته های توجیهی شامل آئین نامه های بانکی و تخلفات بانکی صورت گرفته در سال های اخیر تهیه نموده ، در اختیار مدیران جدید الورود قرار دهد. فقط ممکن است با عنایت به حجم تخلفات بانکی اخیر ، بانک مرکزی مجبور شود به جای داستان ، «رمان تخلّفات بانکی» را در بسته توجیهی قرار دهد که خواندن آن به همه مدیران جدید الورود توصیه می شود!

رابطه نشستن و طول عمر !

قدیمی ها می گفتند حرف راست را باید از بچه شنید. اما امروزی ها معتقدند حرف راست را باید از دانشمندان شنید ؛ هر چند امروزه شنیدن همه حرف های دانشمندان هم فایده ندارد. چون برخی از افاضاتشان آدم را یاد خدا بیامرز ملا نصرالدین می اندازد. از ملا پرسیدند: «مرکز زمین کجاست؟» میخ طویله ای در زمین فرو کرد و گفت: «همین جاست ؛ هر کس  شک دارد اندازه کند!»
حالا امروز یک دانشمند می گوید دمای مرکز خورشید 360 میلیون درجه است! شما جرات داری بگو نیست. اصلاً اگر بگوید 400 میلیون درجه است ، کسی می تواند شک کند. البته این حرف شنوی فقط مختص افاضات دانشمندان است و در جاهای دیگر مصداق ندارد. مثلاً اگر در پارک ده تا تابلو نصب کرده باشند که «صندلی ها رنگی هستند ، لطفاً ننشینید» باز هم عده ای با انگشت امتحان می کنند تا مطمئن شوند! باری؛ اخیراً دانشمندان کاشف به عمل آورده اند: «نشستن باعث کاهش طول عمر می شود!»
در این که جهان و همه ذرات ، کُلهم در حال حرکت و پویایی هستند و دارای حرکت وضعی و انتقالی هستند ؛ شکی نیست. تازه کارمندان و مستاجران علاوه بر حرکت وضعی و انتقالی ، حرکت دورانی هم دارند! با وجود این همه پویایی در جهان ، سابق بر این ، قدما بیشتر بر نشستن تاکید داشتند: «بنشین و سفر کن که به غایت نیکوست / بی منت پا گرد جهان گردیدن» که ترجمه آن « بزن می ری فضا» می باشد که این نوع سفرها فقط برای تفریح توصیه می شود چرا که مسافرت دائم با این شیوه اعتیاد آور است! علی ایحال از آنجا آب هم اگر جایی بماند می گندد و به قول بایزید «دریا باش تا نگندی» چند پیشنهاد نقلی در این خصوص  ارائه می شود:
الف) پشت میز نشینی را حذف کنیم و کارمندان ایستاده کار کنند. چطور ارباب رجوع سه ساعت جلوی میز سرپا می ایستد تا یک امضا بگیرد ؛ کارمندان هم سرپا کار کنند تا هم حال ارباب رجوع را درک کنند و هم بیشتر عمر کنند. از قدیم هم گفته اند نشسته خبر از سرپا ندارد!
ب) صندلی ها در رستوران ها و کافی شاپ ها برچیده شوند. این طوری به فضای رستوران ها اضافه می شود و مردم هم دیگر دو ساعت روی صندلی نمی نشینند و کمتر غذا می خورند.
ج) هر چند نصف عمر مردم در صف اتوبوس و مترو و بعد هم داخل وسایل نقلیه عمومی به صورت سرپایی می گذرد ولی پیشنهاد می شود ، همان چهار تا صندلی را نیز از داخل اتوبوس ها و مترو  بردارند ؛ تا اولاً همه از شرایط مساوی برخوردار شوند ، در ثانی به میزان فضای حمل و نقل عمومی اضافه شود که ماحصل آن جابجایی مسافر بیشتر ، کاهش آلودگی هوا ، معطلی کمتر ، نزدیکی بیشتر افراد با هم و ... است و این کار کلی مزایای اجتماعی و صرفه جویی ریالی هم دارد. پویا باشید!

سلطان علف!

مدیر عامل اتحادیه مرکزی دامداران : « علوفه تولید داخل در پوشش نوشابه به کشور های حاشیه خلیج فارس قاچاق می شود.»( جوان- 7 مرداد91)

اصلاً انگار ناف عده ای را با خلاف و خلاف کاری بریده اند و همیشه دوست لقمه را از پشت سر بخورند. برادر من دولت به صادر کنندگان کالا جایزه صادراتی می دهد ، صادرات کلی ارز آوری دارد ، صادرات باعث کار آفرینی و کار آفرینی باعث اشتغال و اشتغال هم مانع از قاچاق کالا و ارز می شود. آن وقت شما علف قاچاق می کنید؟! یعنی اگر علف را از مبادی قانونی به کشور های حاشیه خلیج فارس یا حتی کشور های اروپایی صادر کنید ، کسی جلویتان را می گیرد. قاچاق چی علف بودن بهتر است یا تاجر علف بودن؟

اصلاً در گذشته تجارت علف یکی از تجارت های پرسود محسوب می شده تا جایی نظامی خدا بیامرز به دوستان و آشنایان که قصد سفر به سایر بلاد را داشتند توصیه می کرد که با خود علف ببرند ؛ « ازین جا توشه بر کانجا علف نیست» که این علوفه هم به مصرف دام و طیور خودشان که حکم وسیله نقلیه شخصی را داشتند ، می رسید و هم مابقی را تبدیل به نقدینگی می کردند و باقی داستان...

البته شاید علف هم در مملکت ما سلطان پیدا کرده که اوضاع این طوری شده است و مردم مجبورند علف را یواشکی صادر کنند. قبلاً تا تقی به توقی می خورد می گفتند این محصول یا صنعت مافیا دارد ؛ مثل مافیای فوتبال ، مافیای شکر ، مافیای خاویار ، مافیای پارچه ، مافیای آفتابه و ... که ظاهراً با توسعه دانش و تکنولوژی سیستم مافیایی به حکومت سلطانی تغییر موضع داده است.چون همان طور که در فوتبال الی ماشاالله ژنرال و سردار و سناتور و امپراطور و گروهبان و ... داریم در اقتصاد هم تا دلتان بخواهد سلطان داریم از سلطان گوشت و مرغ و شکر گرفته تا سلطان رشوه و دزدی و اختلاس و ... که البته فعلاً با احکام جدید قوه قضائیه همه شان ماست ها را کیسه کرده اند و حساب کار دستشان آمده است که قدما بی حکمت نفرموده بودند « به درویشی قناعت کن که سلطانی خطر دارد»

علی ایحال با عنایت به اینکه از قدیم گفته اند « بُز که علف می‌خورد از دو طرف می‌خورد.» ، دوستان قاچاق چی مراقب باشند که این اعراب آدم های دم بریده ای هستند و ممکن است در معامله دبه کنند و به جای پول علف ، فقط پول نوشابه ها بدهند.

در ضمن ما به حواس جمع ماموران و مسئولان گمرکات و اسکله های خودمان اطمینان داریم ولی ماموران کشور های عربی را بگو که حالیشان نیست به جای نوشابه علف وارد کشورشان می شود!

مرغ را به خاطر بسپار !

بالاخره پس از کش و قوس های فراوان که آدم یاد ژیمناست های روسی می افتد ، با ورود کشتی های حامل مرغ های برزیلی مشکل مرغ حل شد. ( نقل از جراید) البته فعل «شد» در این جمله ، فعل ماضی محقق الوقوع است ، یعنی با ورود این کشتی ها به کشور ، اگر دلالان و سلاطین دام و طیور زیاده خواهی نکنند و به همان چندر غاز حق کمیسیون قانع باشند ، اگر این کشتی ها همانند کشتی ها کنجاله ، حول و حوش بندر 7 ماه سرگردان نشوند ، اگر مثل سنوات گذشته! تمام این مرغ ها وارد سبد خانوار کارمندان نشود ، اگر وزات بهداشت و سازمان استاندارد به این مرغ های بخت برگشته گیر ندهند ، اگر این مرغ ها هم مثل مرغ های تعزیراتی سر از بازار آزاد در نیاوردند و اگر ملت کمی دندان روی جگر بگذارند و شلوغی صف را تحمل کنند ، امید به خدا مشکل مرغ با تدبیر مسئولان جهاد کشاورزی شاید هم چاره اندیشی بر و بچه های وزارت صنعت ، معدن و تجارت و دلسوزان سازمان حمایت از تولیدکنندگان و مصرف کنندگان و عزیزان سازمان تعزیرات و کلیه دست اندرکاران و عوامل پشت صحنه ، نودال ، جلوه های ویژه ، اکسسوار ، تدارکات و سایر دوستانی که ما را در ساخت مجموعه «پرنده رو بی خیال ، مرغ را به خاطر بسپار» همراهی نمودند ، مشکل مرغ حل خواهد شد.
در ضمن اینکه از قدیم می گفتند که هر چیز حکمتی دارد ، بی حکمت نبود و این ماجرا بر همگان ثابت کرد که مرغ چقدر هواخواه دارد و هر قدر هم عده ای ، اندر مزایای ماهی ،شتر مرغ ، بوقلمون ، کبک ، بلدرچین ، غاز ، تیهو ، تورنگ ، و ... قصه سرایی می کنند ، باز هم تاثیری ندارد و به قولی «پای کوبان می رویم چون عاشقان در پای صف / مست و مجنونیم ما کی مرغ ما را می کِشد»
علی ایحال با عنایت به استقبال بی شائبه و بی سابقه مردم از صنعت مرغ و طیور ضمن انتقاد از روزنامه نگارانی که در این مدت تهمت های ناروایی به جامعه محترم دلالان و سلاطین بزرگوار دان و کنجاله ، گوشت سفید و گوشت قرمز و ... وارد کرده اند ، پیشنهاد می شود در چنین مواقعی به جای پرتاب انگ های ناروا و نشانه رفتن انگشت اتهام به یکدیگر همان اول از برزیل یا چین مرغ وارد کنیم و بی خود و بی جهت ( منظور مان فیلم بی خود و بی جهت نیست) اسباب مزاحمت دوستان دلال و سلطان را فراهم نسازیم و به قول شاعر تیغ تیزی گر به دستت داد روزی روزگار / هر چه می خواهی ببر اما مبر نان کسی!

قرص ضد پیری!

تا همین چند سال قبل که زندگی ها کاملاً اتوماتیک ، استریلیزه و هموژنیزه نشده بودند ، مردم برای خیلی کارها خودشان را به درد سر نمی انداختند و به اصطلاح لوس نمی کردند و طبق روال پیش می رفتند و از زمین و زمان هم به اخبار20:30 شکایت نمی کردند. یکی از مواردی که مردم خیلی راحت با آن کنار می آمدند و تفاهم اساسی داشتند ، همین داستان پیری و مردن و سفر به جهان باقی بود. هر وقت خلق الله پیر می شدن ، عین بچه آدم سرشان را روی زمین می گذاشتند و خلاص... دنبال بالون زدن و آنژیوگرافی و این قرتی بازیها هم نمی رفتند که مثلاً چهار روز دیرتر بمیرند!
اصلاً پیری و ایام پیری برای خودش کلی کلاس داشت و به قول عبدالله عمرانی «فانوس ماه را بالا بزن تا تقویم ها کهنه شوند و پیر شویم ؛ که فرزانگی در خاکستر است.» شاهد از غیب رسید. نه خیر عبدالله عمرانی نیامده است ؛  شاهد مادر بزرگ عمو سیفی است که هر وقت برای دیدار عمو سیفی به مدرسه می آید ، دو هزار بار ذکر الهی پیر شی ننه را تکرار می کند. هر چند خودش با 90 سال سن و بلند شدن بوی حلوا و شله زرد و فرنی اش باز هم معتقد است « پیری آن نیست که در سر بدود موی سفید ...»
متاسفانه امروزِ روز مردم لقمه را دو دور دور سرشان می چرخانند بعد حیف و میل می کنند ؛ البته بعد از افطار... یعنی می خواهند جای همه چیز را عوض کنند. «جوان را بود روز پیری امید /نگردد سیه‌ موی گشته ، سپید» البته با این شامپوهای رنگ مو ، همه چیز امکان پذیر شده است. جالب اینکه برخی دانشمندان هم لی لی به لالای مردم می گذارند و برای دو مثقال شهرت بیشتر ، با اختراعات و اکتشافات عجیب و غریب ، خود شیرینی می کنند. نمونه اش اختراع قرص ضد پیری! خبرش را کجا خواندیم؟ خیلی ببخشیدا... همین پائین روزنامه خودمان دست راست را ملاحظه بفرمائید که چه اخباری چاپ می شود. از شلوار خنک کننده گرفته تا ماسک خواب آور! ؛ قرص ضد پیری که جای خود دارد.
علی ایحال با عنایت به اینکه ممکن است این قرص تحت پوشش خدمات بیمه ای قرار نگیرد ، توصیه می شود ... بله ، چی شده؟ همین الان عمو سیفی خبری را در روزنامه همشهری خواند مبنی بر اینکه «رئیس سازمان غذا و دارو وزارت بهداشت اعلام کرده است که بعد از استقرار نظام ارجاع و اجرایی شدن طرح پزشک خانواده ، داروخانه ها نباید بابت ارائه دارو ، پولی از بیمار دریافت کنند.» گل بود به سبزه نیز آراسته شد. حالا می توانید مفت و مجانی جلوی پیری را بگیرید و حالش را ببرید. به قول مولوی علیه الرحمه «در دل ما لاله‌زار و گلشنیست / پیری و پژمردگی را راه نیست... » الهی پیر شی ننه با این اختراعت!

قیمت ذاتی کالاها!

یکی از مسائلی که همواره باعث مناقشات دامنه دار و اساسی بین «کالا» و «نرخ» می شود و باعث می شود این دو عین سگ و گربه به هم بپرند ، مسئله نحوه محاسبه قیمت کالا ها می باشد. اما چند روز قبل آقا بهمنی آب پاکی را روی دست هر دو ریخت و قال قضیه را کند.
رئیس کل بانک مرکزی در این خصوص فرمودند: «تغییرات نرخ سکه و ارز غیر واقعی است و مردم باید در خرید سکه و ارز قیمت را بر اساس قیمت جهانی طلا و ارزش ذاتی سکه و ارز محاسبه کنند. وقتی قیمت ها در بازار داخلی برعکس قیمت ها در بازار جهانی بالا می رود ، واقعی نیست و مردم می توانند خود قیمت را تعیین کنند! در ضمن قیمت ذاتی هر کالایی ، قیمت اصلی را تعیین می کند ؛ بنابراین نباید مسائل سیاسی یا روانی بر قیمت سکه و ارز تاثیر گذار باشد و مردم باید این مسائل را در نظر بگیرند.» ( ایران – 26 تیر ماه 91)
این فرمایشات آدم را یاد مستاجر عمو سیفی می اندازد. ( شایان ذکر است عمو سیفی سه دستگاه آپارتمان دارد و هر سه را با قیمت مصوب اجاره داده و مالیات و عوارض آنها را نیز پرداخت می کند و ممنوع الخروج هم نیست.) یک روز سگ این بنده خدا را گاز می گیرد. وقتی به مطب دکتر می رسد ، دکتر در حال بستن مطب بود و با ناراحتی گفت : «شما مگر نمی دانید که من ساعت 7 مطب را تعطیل می کنم.» مستاجر عمو سیفی هم گفت: « چرا آقای دکتر من می دانم ، ولی این سگ نمی دانست و مرا ساعت 6 و 55 دقیقه گاز گرفت!»
در مورد اظهارات سرور ارجمند جناب بهمنی ، حیف که نوسانات قیمت سکه و طلا ما را از نوشتن با آب طلا محروم کرده و با خودکار هم به زور می نویسیم ؛ وگرنه باید گفت: « جانا سخن از زبان ما می گویی / ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزکار!»
استاد ؛ بزرگوار ؛ ما هم می دانیم که قیمت ها غیر واقعی ، حبابی ، غیر حقیقی ، شکننده ، روی گسل یا هر اسم دیگری که بفرمائید هستند ، ولی عنایت داشته باشید که قیمت ها ترمز بریده اند و افسارشان هم دست مردم نیست و گرنه اجناس را کمی پائین تر حساب می کردند تا ما هم مشتری شویم. علی ایحال این هم پیشنهاد بدی نیست. سنگ مفت ، گنجشک مفت. امتحانش ضرری ندارد. مردم می توانند از فروشندگان بخواهند مسائل روانی و سیاسی را در تعیین قیمت کالا دخالت ندهند. مثلاً به فروشنده بگویند : « آقا بی زحمت یک مرغ فارغ از مسائل روانی و سیاسی بدهید! یا مثلاً لطفاً دو کیلو برنج بدهید با قیمت ذاتی! »
فقط این داستان ممکن است باعث سردر گمی فروشنده ها و چند نرخی شدن اجناس بشود و مردم کمی بیشتر در صف معطل شوند ولی همین که می توانند کالاها را با قیمت ذاتی بخرند ، باز هم ارزش دارد! ذات عالی متعالی!

عکسبرداری از جرایم رانندگی!

اینکه ایرانی ها در زمینه عکسبرداری و هنر عکاسی ید طولایی دارند بر همگان آشکار است و به گواهی تاریخ ، این هنر ریشه در ته اعصار و قرون گذشته دارد. تا جایی که قدما وقتی به باغ می رفتند گویی به نگارخانه فرمانیه رفته اند و معتقد بودند « در باغ به جز عکس رخ دوست نبینیم » و یا «ز عکس رخ آن یار در این گلشن و گلزار...» و قس علی هذا القیاس...
در سنوات گذشته هم عکس کابردهای فراوانی داشت که یکی از آنها اصل «عکس بده ، جنازه تحویل بگیر» بود و تحقیقاً این موضوع در ید دوستان شَرخَر بوده و اطلاعات ما در این خصوص فقط در حد شنیده ها است و استثنائاً در این خصوص علاقه ای به تعبیر« شنیدن کی بود مانند دیدن» نداریم و در بست می پذیریم ، مگر آنکه خلافش ثابت شود. اما اینکه فکر کنید عکس فقط برای سوار شدن به قطار کاغذی خاطرات یا قرار دادن در کیف پول و جنازه تحویل گرفتن است زهی خیال باطل چرا که به زودی می توانید عکس تخلفات رانندگی را تحویل دهید ، تا برایشان برگه جریمه صادر شود!
رئیس مرکز فاوا پلیس راهور ناجا ( خدایی خودمان هم نمی دانیم فاوا مخفف چیست. گیر ندهید؛ ولی هر چه هست به محصولات فافا ربطی ندارد!) از آغاز به کار بخش گزارشات مردم از تخلفات رانندگان پر خطر خبر داد. در این طرح مردم می توانند از تخلفات رانندگان عکس برداری نموده و آن را به سایت پلیس راهور ارسال نموده تا با متخلفین برخورد شود.( همشهری – 1 مرداد 91)
شکی نیست که با این شیوه برخی رانندگان متخلف ماست خود را کیسه می کنند ، ولی من فکر کنم افرادی مثل باجناق عمو سیفی که آبشان با سایر باجناق ها توی یک جوب نمی رود هم ، باید فکری به حال خودشان کنند. چون از وقتی که عمو سیفی این خبر را شنیده دنبال یک دوربین 10 مگا پیکسل مَشتی می گردد و یک بسته نرم افزاری آموزش فتو شاپ هم خریده تا راه به راه ، از پراید های سفید متخلف عکسبرداری کند و با تغییر شماره پلاک با فتو شاپ ، پلاک ماشین باجناقش را به ناجا ارسال کند. به قول ایشان هم فال است هم تماشا! عمو سیفی معتقد است اگر سالار را جریمه هم نکنند ، همین که هفته ای سه چهار بار باید به کلانتری برود و اعلام بی گناهی کند ، کفایت است!
ذکر این نکته هم ضروری است که عمو سیفی پی همه چیز را به تنش مالیده است و به اصطلاح گرگ باران دیده است. ولی شما اگر قصد دارید از خودرو های متخلف عکسبرداری کنید تا حال راننده را بگیرید ، قبل از ارج نهادن به هنر عکاسی ، به سایز گردن و قطر سبیل راننده هم نیم نگاهی بیندازید. چون ممکن است به جرم ایجاد مزاحمت و عکس برداری از محیط شخصی خودرو ، حال شما گرفته شود. از ما گفتن بود!