طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

موسسه عذر خواهی و تیر اندازی مستقیم!

به نام خداوند

موسسه عذر خواهی و تیر اندازی مستقیم!

قدیم تر ها که بساط تلگرام و فضای مجازی و این قبیل جنگولک بازی ها نبود و ملت اوقات فراغت بیشتری داشتند و از طرفی اهل کتاب و مطالعه و مداقه هم بودند؛ شعر و شاعری در مملکت رونق داشت و نیمی از خلق الله شاعر بودند و انصافاً شعر های خوبی هم می گفتند. البته منظورم از قدیم تر ها دوره حافظ و سعدی و سایر دوستان است وگرنه آدم عاقل که وقت گرانبهایش را برای کتاب خواندن هدر نمی دهد!

اما زمانی هم پیش می آمد که شاعر نمی توانست ردیف و قافیه را خوب در بیاورد و کار به سروردن اراجیف و خزعبلات می انجامید. هر چند ما شاعر نیستیم ولی ظاهراً شعرا معتقدند «چون قافیه تنگ آید . . . شاعر به جفنگ آید!» و باقی داستان...

حالا حکایت این ژاپنی های چشم بادامی است که این قدر وسایل برقی و دیجیتال و روبات انسان نما درست کرده اند که به جای افراد کار انجام می دهند، حالا با معضل بیکاری مواجه شده اند و مجبور شده اند برای رفع این معضل مثل شعر گفتن یک عده، مشاغل عجیب و غریب و من درآوردی ابداع کنند! نظیر راه اندازی موسسه معذرت خواهی!

اصل خبر به روایت جراید. . .

به گزارش تسنیم به تازگی یک شرکت "عذرخواهی" در ژاپن تاسیس شده است که خدمات گسترده ای را برای افرادی دارد که دوست ندارند از دیگران شخصا عذرخواهی کنند، ارائه می کند. در این شرکت افرادی حضور دارند که شما می توانید آن ها را برای عذرخواهی استخدام کنید. این افراد در زمان های لازم به جای شما با طرف مقابل صحبت می کنند و حرفتان را منتقل می کنند سپس به طرق مختلف از او عذرخواهی خواهند کرد. به گفته رئیس این شرکت تمامی کارمندان دوره های مختلف عذرخواهی کردن را می گذرانند و با توجه به مدرکی که دارند مشغول به کار می شوند. برای مثال کلاس های بالاتر برای عذرخواهی های سنگین و شاید منجر به دعوا به کار گرفته می شوند. ( تسنیم)

ملاحظه فرمودید که معضل بیکاری تا کجاها رخنه کرده است. پدر بیکاری بسوزد. لاکردار این ژاپنی ها را تمام عمر کله دو لا بوده اند و در حال عذر خواهی و تشکر از یکدیگر، مجبور کرده که سنت دیرینه خود را زیر پا بگذارند و در عوض بالاکشیدن دامن شان مثل اوشین برای عذر خواهی دست به دامان شرکت های عذرخواهی شوند!

البته ما در کشور خودمان هم مشابه این شغل را در کلاسی متفاوت تر و با رویکردی اقتصادی داریم. بله دوستان شر خر... این دوستان هم دوره های مختلفی را در انجمن های صنفی شان گذرانده اند و در مواقعی که شما توان استیفای حق و حقوق خود را به ویژه در امور مربوط به چک و سفته و ... ندارید به یاری شما آمده و با کمترین هزینه و تلفات شما را به حق و حقوق تان نزدیک می کنند!

با این وجود ما شخصاً با بومی سازی ایده های سایر کشور حال نمی کنیم و بیشتر دوست داریم آنها ایده های ما  بومی سازی کنند ولی عجالتاً در این مورد به خصوص پیشنهاد می کنیم یک موسسه ای هم در مملکت ما راه اندازی شود تا بتواند برای برخی از افراد که سال هاست بر مسندی تکیه زده اند و قصد کناره گیری هم ندارند، تصمیم گیری کند یا به جای آنها استعفا بدهد! طرف بیست سال رئیس یک مجموعه بوده و الان هم سی سال است که بازنشسته شده ولی باور بفرمائید عین این سی سال هر روز به بهانه های مختلف و در قالب مشاور، بازرس، مدیر فنی، اولیاء مدرسه، نماینده اداره، کارگزار، ارباب رجوع، دلسوز، شهروند، همسایه، راننده و ... به آنجا سر می زند در مدیریت مجموعه دخالت می کند تا جایی که رئیس فعلی مجموعه به نگهبانان دستور داده تا در صورت رویت شدن ایشان از فاصله چند کیلومتری با تیر اندازی مستقیم نامنبرده را مورد هدف قرار دهند! پدر من... بزرگوار ...  رئیس جمهور مملکت هم بعد از هشت سال جایش را به دیگری می دهد؛  موگابه 93 ساله هم بالاخره بعد از 37 سال زمامداری در زیمباوه رضایت داد و کنار کشید. (هر چند رئیس دفترشان پیام داده می خواستیم بیشتر خدمت کنیم اما نشد!) شما که جای خود دارید. سقف آرزوها یتان آسمان...

اختلاس خرد و کلان!

به نام خداوند

اختلاس خرد و کلان!

سابق بر این امکانات کمتر بود، خلق الله اگر جمله ی پند آموز یا حکیمانه ای افاضه می کردند، چند سال طول می کشید تا به گوش و رویت همگان برسد. اما الان کافی است شما لب تر کنید، فردا صبح تیتر تمام نشریات و سایت ها و کانال های تلگرامی می شود آن هم با روتوش و واشر اضافی و سایر مخلفات... جناب آقای «هیوز» که خودمان هم نمی دانیم چکاره بوده و چه ارتباطی با فیوز داشته در جایی افاضه کرده « زیاد زیستن تقریباً آرزوی همه می باشد ولی خوب زیستن آرمان یک عده معدود...»

هر چند ما برای حرف قدما و حکما و صاحبان خرد احترام خاصی قائل هستیم ولی جسارتاً باید به عرض جناب آقای «هیوز» برسانیم عجالتاً این روزها ملت در عوض آرزوی زیاد زیستن در آرزوی کسب مال زیاد هستند و برایشان هم چندان مهم نیست که این مال چطور و از کجا به دست می آید و آیا عمرشان کفاف خرج کردن این چند هزار میلیارد را می دهد یا نه؟!  فلذا دور عرق جبین و کد یمین و این داستان ها را قلم کشیده اند و روی به اختلاس آورده اند آنهم اختلاس کلاسیک و سیستمی در حجم گسترده و گینس محور! ( این کلمه با اجازت از محضور دوستان فرهنگستان و ادب پارسی زائیده ذهن خلاق حقیر می باشد) تا جایی این هفته نصف نشریات مملکت از فساد در سیستم اقتصادی و اختلاس های گسترده تیتر زده بودند.

هر چند به قول عمو سیفی ( سرایدار مفخم مدرسه ما) تا اختلاس سازمان یافته و رسوخ فساد در سیراب شیردان و سایر لایه های  اقتصاد سال های نوری فاصله داریم چرا که با وجود این همه اختلاس و دزدی از بیت المال، هنوز به اندازه کافی پول در خزانه مملکت هست که هزینه 300 میلیاردی شعبده بازی و جادوگری مدیران تیم های سرخابی پایتخت هم از جیب خلق الله و خزانه دولت پرداخت شود. در جریان هستید که جادوگری فقط مختص خط دروازه و گل نخوردن تیم نیست چرا که هدر دادن بیت المال برای تیم های سرخابی و پرداخت هزینه قلیان و لباس مارک و بند ابرو کردن و شب زنده داری بازیکنانی که در چند دهه اخیر هیچ افتخاری برای مملکت کسب نکرده اند کمتر از جادوگری و سحر نیست!

بگذریم... علی ای حال به منظور جلوگیری از هرج و مرج در مقوله اختلاس و بیراهه نرفتن مقوله اقتصاد از سامان اختلاس، چند پیشنهاد ماریناد شده، گرما دیده و فراسودمند در این خصوص ارائه می گردد:

الف) اختلاس خرد و کلان

پیشنهاد می شود زین پس به جای تدریس «اقتصاد خرد و کلان» در دانشگاه ها ، «اختلاس خرد و کلان» تدریس شود تا مشکلات و تبعات ناشی از نا آگاهی از ضرورت اختلاس در جامعه کاسته شود و فرایند اختلاس به صورت سیستماتیک بدون آسیب رساندن به سایر بخش های اقتصادی در فاز اجرا قرار گیرد.  

ب) تاسیس وزارت اختلاس:

چندی قبل به منظور گسترش فرهنگ ورزش در کشور هندوستان «وزرات یوگا» تاسیس شد. در مملکت خودمان نیز عده ای پیشنهاد تاسیس وزارت خانه ای برای منابع طبیعی داده اند. پیشنهاد می شود با تاسیس وزارت اختلاس و تخصیص منابعی جهت اختلاس های منطقی و هدفمند، جلوی اختلاس های جزئی و دست و پا گیر گرفته شود تا افراد بابت چند هزار میلیارد اختلاس مختصر آواره دیار غربت نشوند و مجبور نباشند جوابگوی پلیس اینترپل و ... باشند. مردم آبروی شان را که از جوی آب پیدا نکرده اند!

تخصیص بودجه اختلاس:

در نهایت پیشنهاد می شود به منظور کارآیی بیشتر و استفاده بهینه از بودجه، در هنگام تخصیص و تنظیم بودجه جاری مملکت مبلغی نیز بابت اختلاس دیده شود. لااقل با این رویکرد مدیران سالم مملکت گوشی دستشان می آید که چقدر از بودجه را باید به زخم اقتصاد و گرفتاری های مردم بزنند و قالب پروژه ها را به اندازه بودجه باقیمانده گز می کنند؟! 

رابطه خوشبینی و طول عمر!

رابطه خوشبینی و طول عمر!

ما متوجه نشدیم چرا در سال های اخیر هر کس می خواهد کلمات خوشبینی و بد بینی را تفسیر کند ، صحبت از لیوانی  می کند که تا نیمه پر است. اصلاً چرا این لیوان تا نیمه پر است؟ داخل این لیوان چه چیزی ریخته اند؟ این لیوان تولید ملی است یا دوستان از چین وارد کرده اند؟ اصل است یا فیک؟ واقعی است یا تراریخته؟ اصلاً چرا لیوان؟ چرا به نیمه پر یا خالی کوزه یا آفتابه نگاه نمی کنند؟! البته از آفتابه بهتر هم هست. آن کیف هایی سیاهی که با آنها در ماجرای اختلاس 3 با یک وانت بارصفر ، با آنها پول خرد(!) جابجا می کردند. ( البته استثنائاً این کیف ها نیمه خالی نداشتند و نقداً 300 میلیون تومان ناقابل در داخل هر کدام زور چَپان می کردند!)

علی ایحال پاسخ به این سوال و سوالات مشابه هیچ ربطی به اهمیت خوشبینی ندارد و شما هم تا می توانید باید خوشبین باشید. در ضمن این حرف ما یا عمو سیفی ( سرایدار مفخم مدرسه ما) هم نیست که رویش ان قلت بیاورید. چرا که دانشمندان اخیراً کاشف به عمل آورده اند « هر چه اجتماعی تر و خوشبین تر باشید بیشتر عمر می کنید.» ( به نقل از روزنامه همشهری)

حالا خود دانید. در ضمن درست است که  این روزها با تاسیس انواع و اقسام دانشگاه پولی و غیر پولی خلق الله همه دکترا و فوق دکترا گرفته اند و راجع به موضوعات مختلف افاضات می کنند، ولی ما هنوز به همان معلومات اکابری خودمان که نزد یکی از بزرگترین مکتبخانه داران شمال شرق کشور آموخته ایم افتخار می کنیم و با عنایت به نامحدود بودن حدود و ثغور وظایفمان یک بسته پیشنهادی در خصوص توسعه فرهنگ خوشبینی در جامعه ارائه می کنیم:

الف) تهیه و توزیع ملزومات خوشبینی: این روزها  لوازم جانبی و خنزر پنزر در اموراتی نظیر لاغری، زیبایی، فیت نس و ... دارای بازار خوبی است و خلق الله بدون توجه به امکان پذیر مقوله مورد نظر اقدام به خرید وسایل آن می کنند.  فلذا پیشنهاد می شود انواع قرص، آمپول، شربت، حلقه، عطر، دستبند، گوی، هد بند، سی دی  و تی شرت خوشبینی تولید و از طریقه شبکه مجازی به فروش برسد.

ب) چاپ  کتاب: چاپ کتابهایی به منظور افزایش خوشبینی می تواند گام دیگری در جهت نهادینه ساختن این امر در جامعه باشد. کتابهایی نظیر: تقویت خوشبینی در 30 ثانیه ؛  چگونه بد بینی را در نطفه خفه کنیم ؟ خوشبینی جادویی در هفت روز و قس علی هذا...

ج) هماهنگی با سلاطین میدان بار:  در جریان هستید که این روزها هر وقت میوه ای روی دست دوستان باد می کند بلافاصله ضد سرطان بودن یا حیاتبخش بودن آن برای نوع بشر توسط دانشمندان کشف می شود و بلافاصله نیز رسانه ای می شود و پشت بند آن ملت خاک میدان بار را نیز به توبره می کشند! فلذا پیشنهاد می شود با هماهنگی سلاطین میدان بار و معرفی ادواری میوه هایی که در خوشبینی نقش به سزایی دارند، علاوه بر فروش میوه های کم مصرف ، ضریب خوشبینی را در جامعه افزایش دهیم!

د) سایر امورات: البته راهکارهای دیگری نیز قابلیت اجرا دارند: نواختن زنگ خوشبینی در مدارس، درج جمله « خوشبینی آری ، بد بینی هرگز» روی بیلبورد ها یا پشت لباس شاطر های محترم در نانوایی ها یا دور زمین های ورزشی و ...   

ناگفته نماند اخیراً دانشمدان ژن خوشبینی را هم کشف کرده اند که اگر زوج های جوان ، قبل از ازدواج یک تست ژنتیک انجام دهند و مشخص شود که زوجین دارای ژن غالب هستند ، قطعاً بچه هایشان حسابی خوشبین به دنیا می آیند و نیازی به استفاده از بسته پیشنهادی ما نخواهد بود. هماره خوشبین باشید!

 

روزگار از هانیه « پیشی» گرفت!

روزگار از هانیه « پیشی» گرفت!

از قدیم و ندیم گفته اند «هر کسی کار خودش بار خودش، آتیش به انبار خودش...» در واقع این شعر با زبان بی زبانی بیانگر این مطلب است که برادر من هر کسی مسئول کار و زندگی خویش است، هم‌چنان‌که سود و زیان کار هر کس متوجه خود او می‌شود. به زبان ساده تر فضولی زندگی دیگران به شما نیامده است!

حالا حکایت مردم ولایت خودمان است که هنوز یاد نگرفته اند به عقاید، سلایق و سرگرمی های یکدیگر احترام بگذارند. مشت نمونه خروار همین هجمه و اراجیفی که یک عده بعد از انتشار متن سوزناک و جانگداز سلبریتی معروف سرکار خانم هانیه توسلی در رثای گربه روانشاد و خلد آشیان خود «نغمه جون» در فضای مجازی آگنده ساختند و تالمات روحی ایشان نادیده گرفتند و عواطف ماریناد شده بنده خدا را عین چای نپتون در نفت سیاه زدند و درآورند! یعنی این رسم همدریه؟! پس فرهنگ آریایی کجا رفته است؟! برادر من... خواهر من...  هر کس در زندگی یک علاقه مندی دارد. یکی دوست دارد با گلادیاتور نه ببخشید با پاراگلایدر پرواز کند و به اوج آسمان برود یکی هم دوست دارد برود زیر زمین غار نوردی کند... یکی دوست دارد کک پرورش دهد یکی هم حیوان خانگی اش کروکودیل و اورانگوتان است! همین عمو سیفی خودمان ( سرایدار مفخم مدرسه) یک خر خانگی به نام «موشکَنیا» دارد که سالهاست در ییلاقات خانه پدری ایشان به خدمتگزاری طایفه ایشان مشغول است و در ارتفاع 4000 هزار متری از سطح دریا به جز یخچال ساید بای ساید کلیه وسایل اهالی آبادی را برایشان جابجا کرده است. یعنی اگر قانون بیمه مشاغل حیوانات تدوین شود، این زبان بسته صاحب مبلغی معادل چندین اختلاس از موسسات مالی غیر مجاز می شود! سال گذشته که عمو سیفی معلم ها به ییلاق پدری اش برد بعد از دیدن موشکنیا چنان قربان صدقه این زبان بسته می رفت که انگار خودش آن را زائیده است!

فلذا احترام به نگرش افراد از اصول زندگی متمدنانه است و باید در جامعه نهادینه شود. چنانچه اگر این ساختار هم نهادینه نشود مشکل خاصی پیش نمی آید چرا که جماعت آن طرف جوی یا همان روشنفکر نما ها و سلبریتی ها که از باب سلفی گرفتن با جنازه و کودک سرطانی و جاسوس ، انتشار عکس ناخن لاک زده پا، درخواست مرگ از خداوند بابت فوت حیوان خانگی، دود کردن قلیان و سایر دودی جات، شرکت در انواع پارتی ها و شب زنده داری، پوشیدن البسه اجق وجق و شلوار های پاره در مراسم رسمی ، برگزاری جشن تولد برای خر و سگ و بز و اینستاگرام، انواع جراحی های زیبایی نظیر چشم گربه ای، گوش الاغی، اصلاح چشم آسیایی، رفع خنده ی اسبی یا لثه ای، قلوه ای کردن لب پائین، تراش پیشانی، بیبی فیس کردن صورت و ... مورد سرزنش اهالی این طرف جوی قرار می گیرند،  می توانند اقدامات صواب جماعت این وری ها را نظیر داشتن عقاید مذهبی، پوشش متعارف، رعایت رژیم غذایی، اصلاح متعارف سر و صورت، همدری منطقی با دردمندان حقیقی، داشتن حجاب، نواختن یتیمیان و ضعفا و ... را زیر سوال ببرند و مسخره کنند! این به آن در ...

فقط این لابلا باید یک خدا قوت اساسی و مَشتی به جناب مستطاب «کوین سیستروم» موسس اینستا گرام بگوئیم که با ابداع ایسنتاگرام خدا وکیلی انقلابی در شناخت باطن افراد ایجاد کردند و زمینه ساز آشنایی خلق الله با مکنونات قلبی و نگرش های فکری سایرین شدند! شاید عزیزان رسانه ملی و سایر مسئولان فرهنگی از این پس بتوانند با استفاده از این رویکرد و بدون نیاز به تحقیات میدانی و چاله میدانی ، قبل از اینکه کسی را در صدا و سیما و پرده سینما باد کنند و به اسم الگوی نسل جوان حلوا حلوا کنند، دستکم سری به صفحه اینستاگرامش بزنند و با ایده ها و نظرات سوفسطائیش آشنا شوند! جای دوری نمی رود... 

طرح ریجستری و کالای قاچاق بی خطر!

طرح ریجستری و کالای قاچاق بی خطر!

هر چند مردی که قرار بود همه کار ها را یک تنه انجام بدهد الان رفته ولی قرار نیست همه کارهای روی زمین مانده مثل ظرف شستن در خوابگاه های دانشجویی، تا ابد روی زمین بمانند و کسی اجرای آنها را گردن نگیرد. مثل همین داستان ریجستری که بعد از کلی سنگین و سبک کردن، امروز و فردا و کردن و رایزنی های عزیزان قاچاقچی بالاخره وارد فاز اجرا شد و قرار است گوشی های همراه ریجستر شوند. آدم یاد حکایت خدا بیامرز سعدی می افتد. سعدی در حکایت بیست و چهارم از باب سوم کتاب گلستان چنین نوشته است: «دست و پا بریده‌ای هزار پایی بکشت. صاحب دلی برو گذر کرد و گفت: سبحان الله . . .  با هزار پای که داشت چون اجلش فرا رسید، از بی دست و پایی گریختن نتوانست!» حالا حکایت گوشی های همراه این مملکت است. با وجود اینکه 95 درصد گوشی های موجود در بازار قاچاق هستند و به صورت ته لنجی، کول بری، اتوبوسی، مسافری، زیر پوستی و یا خیلی شیک و مجلسی از مبادی «رسمی» به صورت «غیر رسمی» وارد مملکت شده اند، قرار است با طرح ریجستری سر و سامان بگیرند. هیچ راه گریزی هم نیست. چانه هم نزنید. مگر کیسه هوای خودرو است که بتوان هی از پلیس راهور برای نصب نکردنش مهلت گرفت؟! البته شاید فکر کنید این خبر استوک شده است و ملت دنبال خبرهای دسته اول هستند ولی قبول بفرمائید این داستان ریجستری حالا حالا ها ادامه دارد و اگر مثل قضیه ریز گرد ها، آلودگی هوای تهران و کلان شهر ها، نصب کیسه هوای خودرو های وطنی، خصوصی سازی تیم های سرخابی، اختلاف کمیته داوری و دپارتمان داوری و  ... چند سالی طول نکشید گردن شکسته حقیر...

و اما ریجستری گوشی... حقیقت داستان این است که تا بحال 250 طرح در مقابله با ورود گوشی های قاچاق به کشور طراحی ، تدوین، مصوب و حتی اجرا شده است ولی تاکنون هیچ کدام از آنها جواب نداده است. فلذا دوستان این بار تصمیم گرفتند دندان لق را یک بار برای همیشه بکنند و طرح ریجستری را اجرا کنند. این طرح مربوط به ثبت گوشی ها در سامانه گمرک قبل از ورود به کشور است. در همین حال این گوشی ها باید توسط واردکننده در سامانه وزارت صنعت و معدن نیز به ثبت برسد تا گوشی ها تا زمانی که به مصرف کننده نهایی می رسد قابل رهگیری براساس کدفعال سازی در بازار باشد. وزیر محترم ارتباطات هم فرموده اند: «طرح رجیستری تاکنون هیچ هزینه ای برای بازار تلفن همراه نداشته و نباید ریال اضافه ای بیش از ارزش واقعی گوشی به فرصت طلبان پرداخت نمایند.» البته عزیزان سود جو ، اصلاً به باید ها و نباید های بازار اقتصادی و افاضات مدیران و مسولان کشور کاری ندارند و اضافه دریافتی را حق مسلم خودشان می دانند! تازه شانس آوردیم خیلی از ادارات مثل همین مخابرات خودمان در اجرای این طرح شک و تردید داشتند وگرنه تابحال یک کیسه گل و گشاد و مَشتی، برای کسب درآمد از این بازار چرب و چیلی ثبت سفارش می کردند!

با این وجود طرح ریجستری در مرحله اجرا قرار دارد. خدا را چه دیدید... شاید این طرح جواب داد و معضل سایر کالاهای قاچاق هم که به صورت فله ای، دبه ای، گالنی، واگنی و حتی کانتینری وارد مملکت می شوند با اجرای طرح های مشابه حل شد. هر چند ما شخصاً با طرح ریجیستر کردن سایر کالا ها موافق نیستیم. چون عزیزان قاچاقچی اساساً مثل ما به این آب باریکه کارمندی قانع نیستند و ممکن است در عوض قاچاق کالا، دست به اقدامات متهورانه پولساز دیگری بزنند و پول ، سلامت و حتی جان مردم را به خطر بیاندازند. مثلاً به جای اختلاس مختصر از نظام بانکی مملکت، بانک را با خودشان ببرند؛ به جای جنگل خواری و آتش زدن چهار تا درخت برای ساخت ویلا، مثل پلنگ صورتی جنگل را منفجر کنند و برج بسازند؛ به جای خمیر مرغ با گوشت خر، سوسیس و کالباس تولید کنند یا زبانم لال مواد مخدر و خاک بر سری وارد مملکت کنند و قس علی هذا ...! از قدیم هم گفته اند «یک کالای قاچاق بی خطر» بهتر از «یک کالای قاچاق پر خطر» است! از ما گفتن بود...