طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

کاپیتان چند شغله تیم ملی فوتسال؟!


کاپیتان چند شغله تیم ملی فوتسال؟!

امروزه در حالی که بسیاری از جوانان جویای کار و دارای مدارک تحصیلی عالی از یافتن شغل نا امید شده اند عده ای به سبب داشتن شهرت و از قبل رانت های ورزشی صاحب چندین شغل هستند که به نوعی اجحاف در حق سایرین و تضیع حقوق عمومی جامعه محسوب می شود. چه بسیارند جوانانی که به سبب نداشتن شغل از ازدواج محروم شده اند و تجرد قطعی را برگزیده اند و هستند افرادی که با وجود داشتن نامزد و حتی خواندن صیغه عقد به دلیل نداشتن منبع درآمد و شغل ثابت زمینه برای ازدواج آنان فراهم نیست. اما در سوی دیگر افرادی با در اختیار گرفتن چندین شغل مانع از جذب سایر جوانان به بازار کار و سر و سامان گرفتن ایشان هستند. سایت «گلستان ما» دیروز در گزارشی از مافیای مشاغل در استان گلستان پرده برداشت و از چند شغله بودن «محمد رضا تخشا» کاپیتان بندرگزی تیم فوتسال معلولان جمهوری اسلامی ایران خبر داد. در کارنامه این فوتبالیست 31 ساله گلستانی که 11 سال کاپیتان تیم ملی فوتسال معلولان می باشد، چندین عنوان قهرمانی و نائب قهرمانی در مسابقات آسیایی و جهانی نیز دیده می شود. او با تیم ملی حتی در مسابقات جام جهانی معلولان در ایتالیا به مقام قهرمانی دست یافته است. 

اما کسب این همه عنوان دلیل نمی شود که ایشان قوانین جاری را مملکت را زیر پا گذاشته و به صورت همزمان تصدی چندین پست را عهده دار شود. گفتنی است ایشان در حال حاضر در کریدور بین المللی مازندران - خراسان در کنار جاده انجیر می فروشد! وی در ادامه سخنان خود تصریح کرد:« شغل اصلی بنده خرید ضایعات آهن است که با توجه به فصل کار، ماهی فروشی و انجیر فروشی ، تمشک چینی و ...  هم می کنم! یک صندوق حمایت از قهرمانان ملی هم هست که هر چند سال یکبار یک مبلغ ناچیزی هم به ما می دهند.» به نقل از گلستان ما

ملاحظه فرمودید. در حالی که عده ای برای گذران زندگی حتی فاقد یک شغل فصلی و موقت هستند عده ای به صورت همزمان دارای چندین شغل هستند. هر چند کمیسیون اصل نود مجلس در حال پیگیری فساد در فوتبال است ولی جا دارد بعد از حل مشکل فساد در فوتبال به معضل چند شغله بودن فوتبالیست ها نیز بپردازد! شایان ذکر است با وجود اینکه جراید در افشاگری های موارد این چنینی سعی و تلاش وافر دارند اما چه کنند که گاهی اوقات پرداختن به مسائل کلان و مهم تر فوتبال نظیر سوراخ شدن رادیات ماشین آقای دائی، رنگ شال آقای عبدااله ویسی، بچه دار شدن آقای خسرو حیدری، شکستن شیشه ماشین آقای فردوسی پور، قضای حاجت بازیکن آفریقایی کنار زمین، شادی پس از گل امید ابراهیمی، قهر و آشتی سریالی علی کریمی و دائی، شکم درد کرار  و ... باعث می شود تا این موارد از قلم بیفتند و عده ای در سایه و به صورت زیر پوستی به کسب درآمد های هنگفت و میلیاردی بپردازند! 

وحید حاج سعیدی


پنداشتم که جنگل آتش گرفته ای!

پنداشتم که جنگل آتش گرفته ای!

دوستانی که ما را از نزدیک می شناسند ( البته با رعایت اصول زیست محیطی) نیک می دانند که حدود و ثغور وظایف ما تعریف خاص و مشخصی ندارد و در اکثر حوزه های جاری مملکت فعالیت داشته و به خدمت رسانی مشغولیم و به منظور رفع مشکلات و مناقشات داخلی، خارجی، طبیعی، سزارین ببخشید غیر طبیعی، مترقبه، غیر مترقبه و ... بدون هرگونه چشمداشت (حتی پاکت های ناقابلی که به اسم روز خبرنگار به اطرافیان خبرنگاران اهدا می شود) از هیچ کوششی فروگذار نمی کنیم و تا حصول نتیجه چرت هم نمی زنیم. در این راستا رصد و بررسی فریم به فریم جراید یکی از رموز اصلی موفقیت در حرفه و تخصص ماست که گاهی اوقات یک جریده چندین بار آچار کشی می کنیم تا خدای ناکرده حرفی، حدیثی، جمله ای، طرحی، اقدامی از قلم نیفتد. چند روز  در خبرها خواندیم که استان ایلام در دو مبحث صاحب رکورد شده است و ظاهراً فضای استان به سمت رقابتی پیش می رود. البته این که مسئولان با هم رقابت داشته باشند عین صواب است و هر قدر به سمت فضای رقابتی پرواز کنیم،  باز هم جا دارد. (البته منهای فضای شورای رقابت؛ ما که بالاخره نفهمیدیم شورای رقابت با ما رقابت دارد یا با صاحبان تولیدی و کارخانجات!؟ سنگ ما را به سینه می زند یا زیر علم کارخانجات نوحه سرایی می کند؟ این ور جوب است یا آن طرف؟! شما اگر فهمیدید یک گوشی هم به ما بدهید. دم همتون گرم)

اما اصل اخبار به روایت جراید

خبر اول:
 
مدیرکل منابع طبیعی استان ایلام گفته است: استان ایلام مقام نخست بیابان‌زدایی در کشور را کسب کرده است! رضا احمدی اظهار داشته: طبق گزارش‌های ارائه‌ شده استان ایلام با دارا بودن میزان دو هزار و 511 هکتار جنگل‌‌کاری دارای بیشترین سطح در این شاخص است. 
خبر دوم:
استاندار ایلام گفت: امسال در جنگل‌های بلوط، مراتع مشجر و مناطق حفاظت‌ شده در مناطق مختلف استان ایلام 60 مورد حریق‌ رخ‌ داده است. 10 درصد از جنگل‌ها دچار آتش‌سوزی شده‌اند و نزدیک به 25 مورد حریق در مناطق حفاظت‌ شده رخ‌ داده است!

ملاحظه فرموید. یک استان هم رکورددار تولید جنگل و درخت شده است و هم رکورد تولید ذغال را در اختیار گرفته است. در واقع رویکرد «نهال امروز ذغال فردا»، در این استان از فاز ایده پردازی وارد فاز اجرا شده است!

علی ای حال با وجود اینکه در دنیا برای ایده پردازان و صاحبان خرد و اندیشه مزایای فوق العاده ای در نظر می گیرند و حتی شایع است که بدون سپرده وام ده میلیونی 12 درصد به آنها پرداخت می شود، ما کما فی السابق و تنها بر اساس رسم معهود و رسم مالوف چند راهکار مدبرانه در خصوص توسعه طرح اول و رفع دائمی معضل دوم افاضه می کنیم:

الف) توزیع نهال به همراه پلاستیک زباله: به منظور گسترش فرهنگ درختکاری توصیه می شود، به مسافران و بازدید کنندگان از مناطق جنگلی به هماره پلاستکی مخصوص جمع آوری زباله یک اصله نهال هم اهدا شود تا هر جا که دلشان خواست بکارند. این طوری شاید دلشان سوخت و لااقل به خاطر حفاظت از درخت خودشان هم که شده ، بعد از پیک نیک آتش را خاموش کنند.

ب) رعایت فاصله: پیشنهاد می شود به منظور جلوگیری از سرایت آتش به سایر درختان و نقاط جنگلی، درختان را با فاصله بکاریم. با این روش هم آمار بیابان زدایی بالا می رود و هم در حین بروز آتش به سایر درختان سرایت نمی کند.

پ) اجاره جنگل: به منظور محافظت بیشتر از درختان هر چند هکتار از درختان و نواحی جنگلی را به افراد قابل اطمینان تحویل دهیم تا این عزیزان در کنار مراقبت از درختان، به زنبور داری، کشت صیفی جات و ... هم بپردازند. البته توصیه می شود قبل و بعد از تحویل درختان را دقیق بشماریم! از قدیم گفته اند کار از محکم کاری محکم می شود! 

اشتغال زایی پست مدرنیسم!

باسمه تعالی

اشتغال زایی پست مدرنیسم!

از زمانی که مقدمات توافق هسته ای عین قرار مدار عروسی پایه ریزی شد و متن اصلی در کشور های مبدا و مقصد در حال آچار کشی شدن است ، بسیاری از کارها  روی غلطک افتاده اند و مشکلات یکی پس از دیگری در حال حل و منحل شدن هستند. نمونه اش مشکل بیکاری جوانان... در واقع یکی از عمده مشکلات جوانان ما معضل بیکاری است. البته نه اینکه کار نباشد؛ کار هست اما به قول یکی از دانش آموزان قدیمی ما، «کار سایه دار» نیست! بنابراین عزیزانی که در حوزه اشغال زایی مشغول به تولید ایده و نظریه پردازی هستند، قبل از اصل کار،  سایه و میز را در نظر می گیرند و دور تولید داخلی، اشتغال مولد، توسعه صنایع تبدیلی، راندمان کاری و بهره وری، حجیم شدن بدنه دولت و ... را قلم می گیرند. هر چند داستان همیشه این طور نیست چرا که یکی از عزیزان دلسوز با ارائه یک ایده جدید و تلفیق سنت و مدرنیته، زمینه را برای اشتغال پست مدرنیسم جوانان فراهم کرده است. کاری که هم میز دارد هم سایه، تازه چایی تازه دم، قلیان و نیمرو هم دارد! 

شاهد مثال به روایت جراید ...

عباس علایی رئیس اتحادیه قهوه خانه دارهای تهران گفت: «با ایجاد شرایط لازم و مهیا بودن فضا می توان اشتغال زایی در این زمینه را که درحال حاضر در حدود یک میلیون نفر است به چند برابر افزایش داد. چرا که در زمانی که تهران حدود 150هزار نفر جمعیت داشت نزدیک به 150قهوه خانه درتهران بود اما الان که این شهر بیش از 15 میلیون جمعیت دارد فقط 550 قهوه خانه دارد و این خود نشان می دهد ظرفیت برای ‌ایجاد قهوه خانه های جدید تا حدود بسیار زیادی مهیاست. وی افزود: کارگران با پاتوق در قهوه خانه ها ضمن استراحت و خوردن چای در خصوص مسائل کاری با یکدیگر تبادل نظر و بحث می کنند.»( به نقل از جراید)

مستحضر هستید که در گذشته قهوه خانه ها مکان هایی بودند که علاوه بر سرو چای، قهوه و غذا های سبک اموری نظیر اطلاع‌رسانی، نشر افکار و اخبار اجتماعی -  اقتصادی و حتی سیاسی و نیز سرگرمی‌هایی چون مدیحه‌سرایی، نقالی، شاهنامه‌خوانی، غزل‌خوانی، سخنوری و مشاعره هم در این مکان ها رواج داشتند و همه رقم آدم در قهوه خانه ها رفت و آمد داشتند. به قول شاعر « یکی قهوه خانه بیاراستند . . . می و رود و رامشگران خواستند» و باقی ماجرا ...

 

حال در این دوره زمانه وقتی در هر کوچه یک سوپر مارکت، یک بنگاه معاملات ملکی، یک بانک دولتی و سه چهار باب موسسه مالی مجاز و غیر مجاز مشغول فعالیت و نان رسانی به خلق الله هستند، چرا از پتانسیل قهوه خانه ها که ریشه در تاریخ این سرزمین هم دارند، غافل شویم!؟

بنابراین با جدی گرفتن این طرح هم زمینه اشتغال چند میلیون بیکار فراهم می شود و هم دیپلماسی گفتگو، بارش افکار و تبادل نظر در کشور نهادینه می شود. خدا را چه دیدید شاید ادامه مذاکرات هسته ای و توافق بر سر جزئیات «توافق برجام» را در همین قهوه خانه ها برگزار کردیم!

اشتغال زایی با طعم چای و قلیان!


اشتغال زایی با طعم چای و قلیان!

از زمانی که مقدمات توافق هسته ای عین قرار مدار عروسی پایه ریزی شد و متن اصلی در کشور های مبدا و مقصد در حال آچار کشی شدن است ، بسیاری از کارها  روی غلطک افتاده اند و مشکلات یکی پس از دیگری در حال حل و منحل شدن هستند. نمونه اش مشکل بیکاری جوانان... همانگونه که مستحضرید یکی از عمده مشکلات جوانان ما معضل بیکاری است. البته نه اینکه کار نباشد؛ کار هست اما به قول یکی از دانش آموزان قدیمی ما، کار سایه دار نیست. بنابراین عزیزانی که در حوزه اشغال زایی مشغول به تولید ایده و نظریه پردازی هستند، قبل از اصل کار،  سایه و میز را در نظر می گیرند و دور تولید داخلی، اشتغال مولد، توسعه صنایع تبدیلی، راندمان کاری و بهره وری، حجیم شدن بدنه دولت و ... را قلم می گیرند. هر چند داستان همیشه این طور نیست چرا که یکی از عزیزان دلسوز با ارائه یک ایده جدید و تلفیق سنت و مدرنیته زمینه را برای اشتغال میلیونی جوانان فراهم کرده است. کاری که هم میز دارد هم سایه، تازه چایی تازه دم، قلیان و نیمرو هم دارد!  

شاهد مثال به روایت جراید ...

عباس علایی رئیس اتحادیه قهوه خانه دارهای تهران با بیان این مطلب که فعالیت این اتحادیه از تهران به کل کشور ارتقاء یافته است، گفت: «با ایجاد شرایط لازم و مهیا بودن فضا می توان اشتغال زایی در این زمینه را که درحال حاضر در حدود یک میلیون نفر است به چند برابر افزایش داد. ایشان با بیان اینکه در حال حاضر نزدیک به یک میلیون نفر در قهوه خانه های کشور مشغول به کار هستند گفت: این ظرفیت وجود دارد تا در صورت مهیا شدن فضای لازم این یک میلیون نفر را به چند برابر افزایش داد چرا که در زمانی که تهران حدود 150هزار نفر جمعیت داشت نزدیک به 150قهوه خانه درتهران بود اما الان که این شهر بیش از 15 میلیون جمعیت دارد فقط 550 قهوه خانه دارد و این خود نشان می دهد ظرفیت برای‌ایجاد قهوه خانه های جدید تا حدود بسیار زیادی مهیاست. وی افزود: کارگران با پاتوق در قهوه خانه ها ضمن استراحت و خوردن چای در خصوص مسائل کاری با یکدیگر تبادل نظر و بحث می کنند.»( به نقل از جراید) 

حقیقتاً دست مَمَلی ... وقتی در هر کوچه یک سوپر مارکت، یک بنگاه معاملات ملکی، یک بانک دولتی و سه چهار باب موسسه مالی مجاز و غیر مجاز مشغول فعالیت و نان رسانی به چند خانواده هستند، چرا از پتانسیل قهوه خانه ها که ریشه در تاریخ این سرزمین هم دارند، غافل شویم!؟ 

مستحضر هستید که در گذشته قهوه خانه ها مکان هایی بودند که علاوه بر سرو چای، قهوه و غذا های سبک اموری نظیر اطلاع‌رسانی، نشر افکار و اخبار اجتماعی -  اقتصادی و حتی سیاسی و نیز سرگرمی‌هایی چون مدیحه‌سرایی، نقالی، شاهنامه‌خوانی، غزل‌خوانی، سخنوری و مشاعره هم در این مکان ها رواج داشتند و همه رقم آدم در قهوه خانه ها رفت و آمد داشتند. به قول شاعر « یکی قهوه خانه بیاراستند . . . می و رود و رامشگران خواستند» و باقی ماجرا ...

بنابراین با جدی گرفتن این طرح هم زمینه اشتغال چند میلیون بیکار فراهم می شود؛ هم دیپلماسی گفتگو، بارش افکار و تبادل نظر در کشور نهادینه می شود! شاد باشید...


سردار آزمون و غول کنکور!

سردار آزمون و غول کنکور!

یادش به خیر ...کنکور هم کنکور های قدیم... باور بفرمائید کنکور در گذشته برای خودش کبکبه و دبدیه ای داشت و در زمره یکی از خوان های هفتگانه جوانان به حساب می آمد. از تکمیل فرم ثبت نام گرفته که باید بدون تاخوردگی و قلم خوردگی انجام می شد، تا گرفتن کارت شرکت در جلسه که یک نصف روز باید در صف می ایستادیم و باقی داستان ... اما امروز این امورات در کمتر از چند دقیقه انجام می شوند! یاد «علی کنکوری» ها هم به خیر ... البته اگر این «علی کنکوری» ها در عصر حاضر به این عنوان مفختر می شدند، آنها را «سردار آزمون» خطاب می کردند ولی چه کنیم که دوران طلایی آنها نیز سپری شدند. این جماعت که به مدد شرکت در ادوار مختلف کنکور، کوله باری از تجربه به همراه داشتند، همه ساله قبل از ورود به جلسه اطلاعات ذی قیمتی به کنکور اولی ها ارائه می کردند که در هیچ کلاس کنکور و آزمون های آزمایشی نظیر آن هم یافت نمی شد. اما الان از یال و کوپال غول کنکور فقط دمش باقی مانده است که آن هم در حال کنده شدن است. آش آنقدر شور شده است که اگر تا دو سه سال قبل برای قبولی در دانشگاه دستکم شرکت در آزمون و نوشتن اسم روی برگه الزامی بود، الان حتی نیازی به ثبت نام در کنکور و شرکت در جلسه هم نیست. در واقع با این رویکرد جدید،  هر وقت هِرتان کشید و هوس کردید می توانید بدون شرکت در مرحله مقدماتی و گروهی از گروه صعود کرده و وارد مرحله حذفی شوید و با پر کردن فرم تعیین رشته، شانس خود را برای قبولی در یکی از دانشگاه های معتبر کشور امتحان کنید! مطمئن باشید با روند رو به رشدی که دانشگاه ها در طول این سال ها داشته اند، زمینه برای ادامه تحصیلات تکمیلی شما فراهم است.

البته در این سال ها عده ای هر قدر دست و پا زدند که بساط کنکور را جمع کنند، زورشان نرسید و فعلاً پرچم کنکور بالاست. بالاخره این چاه ویل کنکور، رآکتور آب سنگین  اراک که نیست با چهار تا فرغون بتن پرشود! کنکور است و برای خودش حامیانی دارد.

هر چند در چاه کنکور آبی یافت نمی شود، با این وجود این چاه برای خیلی ها نان دارد. از جمله این همین موسسات کنکور. دیروز از موسسه «مداد چی» با عمو سیفی( سرایدار مفخم مدرسه مان) تماس گرفته اند مبنی بر اینکه 4 میلیون تومان به حساب تان واریز می کنیم، فقط ترا به خدا جایی نگوئید که پسرتان در کلاس ها و آزمون های موسسه ما شرکت کرده است! البته بندگان خدا حق هم دارند. چون وقتی رتبه کنکور شازده پسر را برای عمو سیفی پیامک کردند، با تعجب می گفت« نمی دونم کی واسم شارژ ایرانسل فرستاده!)

هر چند حقیر به شخصه از آزمون و ارزشیابی دل خوشی ندارم و معتقدم برگزاری امتحان نوعی توهین به شعور دانش آموز و دانشجو محسوب می شود. در واقع اﻣﺘﺤﺎﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺷﮏ ﺩﺍریم ﺗﻮ چیزﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﺱ فهمیدﻩ ﺑﺎﺷﯽ! با این وجود از آنجا که حواشی کنکور زمینه اشتغال عده ای را در کشور رقم می زند و سازمان عریض و طویل سازمان و سنجش هم باید صاحبان خرد و اندیشه را دسته بندی کند، فعلاً باید با غول کنکور کنار بیائیم! 

گفتگوی گرم و صمیمی با جناب آتش!

باسمه تعالی

گفتگوی گرم و صمیمی با جناب آتش!

به گزارش خبرگزاری چی چی نیوز، در روز های گذشته طبق معمول چند صد هکتار از جنگل های کشور طعمه حریق شدند و متاسفانه به تلی از خاکستر تبدیل شدند. این سناریو همه ساله در فصول گرم سال باعث نابودی بخش زیادی از عرصه های جنگلی کشور می شود. در همین رابطه خبرنگار ما گفتگوی کوتاهی با جناب آتش انجام داده اند که نکات قابل تاملی در آن نهفته است.

با سلام لطفاً خودتان را معرفی بفرمائید.

چاکر شما آتیش... در ضمن یک کم عقب تر واستا یک وقت پره شلوارت گُر نگیره!

لطفاً بفرمائید اینجا کجاست و چه اتفاقی افتاده است؟

اینجا ظاهراً جنگل های انبوهه. ما هم با بچه ها داشتیم واسه یه خونواده مسافر آب جوش می آوردیم و ذغال واسه کباب ناهار آماده می کردیم که چند تا از بچه ها جو گیر شدن و گُر گرفتن... بقیه ماجرا رو هم خودتون می بینین. بقیه ملت هم که از حتماً از تیلیوزیون دیدن.

بله متاسفانه. جسارتاً می توانم بپرسم این جو گیر شدن و گُر گرفتن دوستان شما تا کی ادامه دارد؟ 

آقایی که شما باشی راستیاتش من خودم با این جور جنگولک بازی و آتیش سوزی های کوچیک حال نمی کنم. آتیش لااقل باید یک ماه دوام داشته باشه و عین جنگل های روغنی برگ استرالیا بسوزه تا جیگر آدم حال بیاد! ولی چکار کنیم که امکانات نیست و مجبوریم به همین مقیاس کوچیک و چند روزه بسنده کنیم!

چکار کنیم که دامنه جنگولک بازی شما بیشتر از این ادامه پیدا نکند؟

اولندش مادر نزائیده کسی بخواد جلوی تفریح و سرگرمی مارو بگیره. در ثانی شما اگه خیلی دلت واسه جنگلا می سوزه چهار تا نهالستان به نهالستان های کشور اضافه کنین و جلوی قطع بی رویه درختا ، ساخت و ساز در عرصه های جنگلی و ... بگیرین تا ما هم این وسط چیزی کاسب بشیم. سوماً کجای دنیا با بطری آب معدنی و نوشابه خانواده و بیل آتیش خاموش می کنند!؟ والله قباحت داره با این همه ستاره! ببخشید این مربوط به تماشاگران پرسپولیس بود! آخه یه هلی کوپتری، چهار تا آب فشان هیدرولیکی، چهار تا سنسور آتش سوزی، چهار نفر نیروی دوره دیده... بالاخره خاموش کردن ما هم آداب و مراتبی دارد! یه مقدار کلاس بدین به قضیه...

به نظر شما ایراد اصلی کار کجاست و چرا توان مقابله با آتش سوزی در جنگل را نداریم؟

اولاً من که ایرادی نمی بینم. آتش سوزی در جنگل هم بخشی از حوادث غیر مترقبه است و آتش سوزی بدون خسارت معنی ندارد. اما حالا که خیلی اصرار می کنی اجازه بده روشنت کنم. 

شما تابحال موش دیدی؟

بله چند بار از تلویزیون و توی کتابا!

می دونی دوره زایمانش چند روزه؟

نه!

می دونی هر چند وقت یک بار آبستن میشه؟

نه!

می دونی هر بار چند تا بچه می زاد؟

نه!

می دونی چه سمی واسه کشتن موش مناسبه؟

نه!

خوب آون وقت شما به عنوان عضو اصلی تو ستاد امحای موش های ولگرد ولایت خودتون چه شکری می خوری؟!  کی تو رو اونجا راه داده؟!

به دلیل افزایش دود ناشی از آتش سوزی امکان ادامه مصاحبه میسر نشد!

کجا در می ری؟! واستا روشنت کنم!


رتبه بندی فرهنگیان و دارایی های بلوکه شده!

باسمه تعالی

رتبه بندی فرهنگیان و دارایی های بلوکه شده!

این طرح رتبه بندی فرهنگیان هم در حال تبدیل شدن به قصه هزار و یک شب است. لاکردار آدم را یاد دارایی های بلوکه شده ایران در ممالک غربی می اندازد! مستحضر هستید که قبل از مذاکرات می گفتند 200 میلیارد دلار دارایی بلوکه شده داریم، بعد کم کم آب رفت شد 160 تا بعد 100 تا و همین طور رسید به 7 میلیارد دلار که ظاهراً معادل ریالی آن را هم دولت از بانک مرکزی گرفته و پیش خور کرده است. رتبه بندی فرهنگیان هم داستانی مشابه همین دارایی های بلوکه شده دارد. اول اعلام شد حقوق تا 4 میلیون افزایش پیدا خواهد کرد و ما هم کلی ذوق کردیم که « بر این رتبه گر جان فشانم رواست!» 

بعد به مرور این مبلغ آب رفت و شد دو میلیون تومان بعد گفتند از 500 تا 1 میلیون تومان اضافه خواهد شد، بعد هم گفتند بین 300 تا 800 هزار تومان اضافه خواهد شد، در آخرین اظهار نظر هم اعلام کردند بین 150 تا 600 هزار تومان ! من فکر کنم اگر با همین فرمان جلو برویم همان 200 هزار تومانی را که هر سال شب عید به حقوق اضافه می کنند نصف کنند، صد تومانش را الان بدهند، صد تومان هم شب عید! 

علی ای حال از آنجایی دولت، بازار، رسانه ملی، مردم کوچه و بازار، همه و همه نسبت  به فرهنگیان ارادت دارند و کوچکترین اقدام شده و انجام نشده را رسانه ای می کنند و مردم هم به آنالیز آن می پردازند، ما نیز تصمیم گرفتیم به سهم خودمان نخودی در این آبگوشت بیاندازیم و بسته پیشنهادی ارائه کنیم:

الف) تعمیم به سایر ادارات: 

در طول سال های اخیر رسانه ملی و جراید، در خصوص نقل و انتقال فرهنگیان، سازماندهی، مسابقات دهه فجر مدارس، سیم کارت اقساطی، اسکان در مدارس در فصل تعطیلات، رنگ آمیزی و نوسازی مدارس، انواع و اقسام های زنگ های مختلف که در مدارس نواخته می شود و در راس آنها چندر غازی که به حقوق فرهنگیان افزوده می شود، اخبار زیادی را منتشر و پخش نموده اند. پیشنهاد می شود به منظور جلوگیری از اجحاف در حق سایر ادارات، هر از گاهی این لابلا، اخبار مربوط به افزایش حقوق برخی ادارات و دستگاه ها نظیر صدا و سیما یا شرکت های تابعه وزارت نفت را هم منتشر کنند. چون ما اینطوری فکر می کنیم این عزیزان در طول این سال ها هیچ افزایش حقوقی نداشته اند و با همان حقوق 30 سال قبل گذران زندگی می کنند!

ب) وا کندن سنگ ها: 

پیشنهاد می شود در صورت صلاحدید دوستان وزارت آموزش و پرورش، قبل از رسانه ای کردن یک طرح یا مصوبه آن را قشنگ سنگین و سبک کنند و سنگ هایشان را با خودشان وابکنند؛ وقتی به یک عدد و رقم ثابت رسیدند، آن را رسانه ای کنند. نه اینکه از بعد از عید تا بحال هر روز یک عدد و رقم اعلام کنند و برای کامران نجف زاده سوژه و تیتر آماده کنند. « حساب فرهنگیان چاق می شود؛ پر پول شدن جیب فرهنگیان با اجرای طرح رتبه بندی و ...» 

پ) اکتفا به رتبه بندی:

در طول سال ها و ماه های اخیر طرح های زیادی در خصوص درجه بندی و رتبه بندی افراد و خدمات به اجرا در آمده یا صحبت از انها به میان آمده است. به عنوان مثال مقرر شده از این به بعد بیماران در اورژانس ها رنگ بندی شده و بر اساس رنگ اختصاص یافته، خدمات متناسب با شدت جراحت یا مصدومیت دریافت کنند و یا مصوب شده بیمارستان ها ستاره دار شوند و خدمات پرستاری نیز ارزشگذاری شود و پرستاران به ازای خدمات شان دستمزد دریافت کنند( هر چند طرح مزبور بعد از 9 سال هنوز اجرایی نشده است.) البته ستاره دار کردن خیابان ها و جاده ها، ستاره دار کردن مشتریان بانکها و یا صدور دست چک های رنگی نیز در مقاطعی مطرح شدند که فعلاً به ثمر نرسیدند. فلذا پیشنهاد می شود وزارت فخیمه آموزش و پرورش در خصوص فرهنگیان به همین «طرح رتبه بندی» اکتفا کند و فعلاً از رنگ بندی و ستاره دار فرهنگیان صرف نظر کند! 


کیروش، هول پیتزا و رفراندم!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

علم 4

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

جمله تیتر

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مصرف الکل و بخاری 7 میلیونی!

باسمه تعالی

مصرف الکل و بخاری 7 میلیونی!

هر از گاهی اخباری یا آمار هایی در رسانه ها منشتر می شوند که استفاده از عبارت کلیدی « مگه میشه! مگه داریم؟!» را غیر قابل اجتناب می سازد. به عنوان مثال در دولت گذشته اعلام شده بود برای نوسازی سیستم گرمایشی مدارس به 150 هزار بخاری تابشی نیاز داریم و برای رفع این نقیصه 1000 هزار تومان بودجه لازم است. در صورتی که قیمت بخاری تابشی در آن مقطع 200 هزار تومان بود و بخاری های مد نظر دوستان هر کدام  7 میلیون تومان آب می خورد! یعنی اگر پشت هر دانش آموز یک بخاری تابشی وصل می کردیم رقم از 1000 میلیارد تومان کمتر می شد. در راستای نشر اخباری از این دست همین چند روز پیش بود که معاون وزیر بهداشت با اشاره به مصرف سالانه 420 میلیون لیتر الکل در جامعه زنگ خطر جدی در این رابطه را به شدت به صدا در آورد.

البته مصرف الکل در کشور وجود دارد و هیچ کس منکر آن نیست. همین سرایدار مدرسه خودمان ، عمو سیفی ( نه آقا جان حرف دهنو بفهم... دهنتو آب بکش، سیف الله و این غلطا) منظورم این است که عمو سیفی هم از گسترش مصرف الکل بین جوانان شاکی و گله مند است. علی ای حال با عنایت به اینکه مصرف 420میلیون لیتر الکل در ایران با هیچ ضرب و تقسیمی جور درنمی آمد ما مجبوریم یک دو دو تا چهار تای ساده انجام بدهیم. راستش را بخواهید طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی، مصرف سرانه جهانی الکل برای افراد بالای 15 سال بین 6 تا 7 لیتر است. در این میان برخی کشورها نظیر لهستان، پرتغال، روسیه، مجارستان، آلمان و استونی با مصرف سرانه بیش از 12 لیتر بالاترین میزان مصرف الکل در جهان را دارند اما در کشورهای مسلمان عموماً میزان مصرف سرانه الکل بین نیم تا 5/2 لیتر (برای افراد بالای 15 سال) است. در این میان اگر عدد اعلام شده از سوی معاون وزیر بهداشت برای میزان مصرف الکل را مبنا قرار دهیم (420 میلیون لیتر در سال) و با توجه به اینکه جمعیت بین 15 تا 64 سال کشور حدود 52 میلیون نفر هستند، میزان سرانه مصرف الکل در کشور برای افراد بین 15 تا 64 سال، بیش از هشت لیتر خواهد شد که این رقم دو لیتر بالاتر از متوسط جهانی است که به هیچ عنوان با واقعیت های اجتماعی کشور تطابق ندارد و با هیچ عقل و منطقی نمی توان پذیرفت میزان مصرف الکل در کشور ما با تقیدات مذهبی و فرهنگی مردم آن و همچنین ممنوعیت کامل خرید و فروش مشروبات الکلی و بر اساس قانون مجازات اسلامی در ایران، جرم بودن نوشیدن مشروب الکلی برای مسلمانان، چهار تا هشت برابر سایر کشورهای مسلمان و معادل کشورهایی نظیر ارمنستان، بلغارستان، کانادا، قبرس، اکوادور، یونان و مکزیک باشد! با این تفاسیر در می یابیم اعلام چنین آماری در خصوص مصرف الکل در کشور چندان مستند و علمی نیست، مگر اینکه دوستانی که این آمار ها تهیه کردند میزان مصرف الکلی که عزیزان آرایشگر برای روشن کردن چراغ الکلی و ضد عفونی وسایل شان استفاده می کنند و یا مقدار الکلی که عزیزان آمپول زن برای ضد عفونی موضع تزریق به بدن بیماران می مالند را نیز جزو موارد مصرفی در نظر گرفته باشند! 

افزایش یکهویی آمار اشتغال با ایجاد شغل خانه داری!

باسمه تعالی

افزایش یکهویی آمار اشتغال با ایجاد شغل خانه داری!

بزرگی در جایی گفته کلمات را خالقی هست؛ آنها یک روز به دنیا می آیند و روزی هم از بین ما می روند! الان هم موعد خداحافظی «خانه داری» فرا رسیده است. نه آقا شما نگران بشور و بساب در منزلت نباش. قرار نیست با خداحافظی خانه داری کارهای خانه روی زمین بماند؛ بلکه از این به بعد قرار است خانه داری هم در زمره مشاغل محسوب شود و خانه داری به محاسبات اقتصادی و آماری راه پیدا کند. یعنی همانطوری که در نظام سلامت خدمات پرستاری رتبه بندی شده است و قرار است به ازای هر خدمتی که پرستار انجام می دهد، مبلغی جدا گانه دریافت کند از این به بعد قرار است خدمات خانه داری نیز ارزشگذاری شوند و بابت هر کار دستمزد جداگانه ای معین شود! ( هر چند 9 سال از تصویب طرح ارزشگذاری خدمات پرستاری گذشته ولی از اجرای آن خبری نیست!)

البته این موضوع ارزشگذاری کار در خانه چندان جدید نیست و برای اولین بار کمپین بین المللی «دستمزد برای کار های خانگی» در سال 1972 از سوی برخی فعالان حقوق زنان در آمریکا تشکیل شد. ( ملاحظه می فرمائید تمام آتش ها از گور آمریکا بلند می شود!)

در ایران هم این داستان از سال 83 کلید خورد. خانم شهیندخت مولارودی معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری نیز در این خصوص گفت: موضوع ارزشگذاری کارخانگی برای اولین باردر دستور کار ما قرار گرفته است و ما در تلاش هستیم بر این اساس خانه داری به عنوان یک شغل محسوب شود.( جوان 31 تیر 94)

آنچه که مسلم است با اجرای این طرح در درجه اول آمار اشتغال به طرز چشمگیری نور بالا می زند و یکهو 18 میلیون به آمار شاغلین اضافه می شود که می توان آن را یکی از دستاورد های بزرگ دولت نامید. اساساً پرداختن به آمار و اهتمام جدی داشتن به مقوله آمار را می توان یکی از اصلی ترین، حیاتی ترین، بنیادی ترین، حساس ترین و در یک کلام مهم ترین راهبرد سیاسی دولت ها نامید. در حقیقت دولت ها به هیچ عنوان ول کن آمار ها نیستند و دائم در صدد جابجا کردن آمار های مثبت به سمت بالا و کاستن آمار های منفی هستند. در همین زمینه اشتغال اگر عنایت داشته باشید در حال حاضر پارک بان ها، داد زن ها، نگهداران جای پارک، فروشندگان دوره گرد، فروشندگان مترو و در یک کلام کسانی که یک ساعت در هفته کار می کنند جزو شاغلین محسوب می شوند( بر اساس تعریف جهانی ILI یا همان سازمان بین المللی کار) حالا شما تصوربفرمائید یک شبه به این آمار 18 میلیون خانه دار اضافه شود. باور کنید جا دارد مثل جشن هسته ای یا باخت تیم ملی فوتبال به آرژانتین یک بار دیگر مردم به خیابان ها بیایند و از خودشان شادی در کنند!ً

با این وجود ذکر این نکته ضروری است مطابق تعالیم دینی ما زن وظیفه ندارد خدمت خانه را انجام دهد و غذا تهیه کند و یا نظافت و مانند آن را انجام دهد مگر به میل خود و اگر مرد او را مجبور به این کار ها نماید زن می تواند حق الزحمه خود را در برابر این کار ها از مرد بگیرد. از سوی دیگر بر اساس روایات جهاد زن انجام کار خانه و شوهر داری است و ارزشگذاری اقتصادی کار خانه نباید مانع از در نظر گرفتن ارزش های معنوی تربیت فرزند و فراهم آوردن محیطی سالم، پویا و با نشاط برای حیات یک خانواده شود.

در ضمن درست است که دلار های بلوکه ما بعد از توافق آزاد شده اند ولی ظاهراً قبلاً پیش خور شده اند و منبع مالی جدیدی هم ارزشگذاری شغل خانه داری پیدا نشده است. با این وجود اگر تامین منابع مالی این طرح بر  عهده مرد خانه باشد، خلق الله همین طوری هشت شان گرو نه که خوب گرو دوازده و سیزده است. از سوی دیگر این خضاب را در حال حاضر به ریش دولت هم نمی توان مالید چرا که چوب خط دولت هم که با 4 میلیون عائله کارمند و هفتاد هشتاد میلیون یارانه بگیر پر است. فذا پیشنهاد می شود دوستان به منظور تکریم مقام شامخ زن به همان برگزاری همایش و نشست های سالیانه بسنده کنند و فعلاً  از ارائه طرح های هرمنوتیک و سوفسطایی پرهیز کنند!

مصرف الکل و بخاری 7 میلیونی!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

رنگ آمیزی اجباری در اورژانس!


رنگ آمیزی اجباری در اورژانس!

امروز می خواهیم با هم سری به سرزمین رنگها بزنیم. فقط مواظب باشید رنگی نشوید چرا که به قول حافظ « جمله رنگ آمیزی و تردامنی» 

هر چند هیچ چیز جای یک رنگی را نمی گیرد ولی زندگی سیاه و سفید هم فایده ای ندارد. درست است که دوره ما همه کارتون ها را به صورت سیاه و سفید تماشا کردیم و به این مدل برنامه تماشا کردن عادت داریم ولی رنگ و تلون هم جای خودش را دارد. البته کیفیت رنگ های قدیم هم با رنگ های جدید به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست و به قولی «نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود» و باقی ماجرا... 

و اما ماجرای رنگ و رنگ آمیزی در بیمارستان ها به روایت جراید...

معاون درمان وزیر بهداشت گفت: «استاندارد اولویت بندی یا تریاژ بیماران سبز ، زرد و قرمز در اورژانس بیمارستان ها ابلاغ و اجباری شد. محمدآقاجانی این اقدام را یکی از اقدامات بسیار مهم برای ارتقای کیفیت خدمات اورژانس بیمارستان ها، تدوین و ابلاغ استاندارد تریاژ اورژانس ها عنوان کرد. آقاجانی در خصوص بیماران سبز، زرد و قرمز اظهارداشت: بیماران سبز افرادی هستند که با یک ویزیت سرپایی و دریافت نسخه مرخص می شوند و در واقع اورژانسی به شمار نمی آیند؛ بیماران زرد افرادی هستند که باید چند ساعتی در اورژانس تحت مراقبت باشند یا در مواردی ممکن است به بستری در بیمارستان نیاز داشته باشند اما بیماران قرمز کسانی هستند که وضعیت حاد دارند و هر ثانیه برای نجات جان آنان مهم و حیاتی است و باید بلافاصله مورد رسیدگی قرار گیرند.»( روزنامه جوان – 4 مرداد 94)

حقیقتاً دست مَمَلی... باور بفرمائید ارزش معنوی خلوت کردن و نظم دادن به اورژانس بیمارستان ها کمتر از خدمت به پزشکان محترم و افزایش حقوق چند میلیونی ایشان نیست! ان شاءالله همیشه وجودتان از گزند بلا در ایمن باشد و هیچگاه گذرتان به بیمارستان و درمانگاه نیفتد. ولی باور کنیم حال اورژانس بیمارستان های کشور اصلاً خوب نیست. اما حالا قرار است با رنگ بندی تمام مشکلات اورزانس ها به سلامتی حل شوند.

از سوی دیگر با وجود اینکه در کار خیر اصلاً و به هیچ عنوان نیاز به استخاره و دست دست کردن نیست و باید فوراً در فاز اجرا قرار گیرد ولی جسارتاً سوالی که اینجا مطرح می شود این است که فرآیند « کارشناسی رنگ» توسط پرستاران محترم یا مسئول محترم تریاژ چگونه صورت می گیرد و اساساً این دانش لدنی است یا اکتسابی، تجربی است یا آکادمیک، محیطی است یا ژنتیک!؟ به هر حال وقتی یک ماشین چپ می کند و چهار پنج نفر را دراز به دراز به اورژانس می آورند؛ تا فرآیند تشخیص رنگ صورت پذیرد و این بندگان خدا رنگ بندی شوند، نصف شان ریق رحمت را با مخلفاتش سر می کشند! 

بنابراین با عنایت به اینکه از قدیم گفته اند عجله کار شیطان است دوستان در زمینه خلوت کردن اورژانس هم عجله نکنند و فعلاً با همان رویکرد« رنگ رخساره خبر می دهد از سر دورن» امورات پیش ببرند و زونکن این طرح را هم در کنار زونکن « نظام ارزشگذاری خدمات پرستاری»( که بعد از 9 سال هنوز اجرایی نشده) قرار دهند تا سر فرصت یک تصمیم اساسی و تپل در خصوص شلوغی اورژانس های مملکت و طرح مزبور اتخاذ شود!  سالم و تندرست باشید...


«رنگ رخساره و سر درون» در اورژانس های کشور!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.